وروجکی دو پا
سلام به همه شما عزیزان
من خوبم ایلیا خوبه بابا محمد هم خوبه.
این چند وقته ایلیا بچه ام کلا هنگ کرده بود چون در هفته سه روزش خونه ی مامانم اینا بودیم و سه چهار روز هم خونه ی خودمون. چرا؟ به دلیل دانشگاه و البته امتحانات دانشگاه مامان نرگس ! خدا رو شکر امتحانا تموم شد و کلا درس و دانشگاه هم با آخرین روز امتحان جمع شد و رفت پی کارش تا مامان جان با یک عدد مدرک در دست بنشیند به بقیه ی کهنه شوری و سرویس دهی به ایلیا خان!
ایلیا نگو بلا بگو جدیدا انگار موتور جت وصل کرده به خودش چنان چهار دست و پا می ره که با کمال اطمینان می تونی بگی " ایلیا اینجا ایلیا اونجا ایلیا همه جا.... " راه رفتن به کمک مبل و پای مامان و بابا و اطرافیان و میز تلویزیون و بوفه و .. هم ادامه دارد و همچنین پسرم می تواند در حین اینکه ایستاده خم هم بشه تا مثلا ماشینشو از روزمین برداره.
من فکر کنم ایلیا به کارهای فنی علاقه داره چون هرجایی که میخی ، چکشی ، آچاری چیزی می بینه چنان سرعت می گیره که تا ما برسیم نزدیکه اون وسیله رو به فرق سر خودش بزنه ! خدا کمکم کنه فقط!!!
روزی دو وعده بهش غذا می دم و در کنارش فرنی یا حریر بادوم. ولی خیلی دوست داره از غذای بزرگ ترها بخوره که قربونش برم مامانم هم هر وقت خونشونیم ایلیا رو سر سفره میاره و همه چی بهش می ده. نمی دونم این معده چی می خواد بشه !
از ماه ١٠ ایلیا دیگه شیر منو نخورد یعنی خودش نخواست که بخوره و حتی توی شیشه هم که بهش می دادم نمی خورد بنابر این روی آوردیم به شیرخشک. باید برم و با دکترش مشورت کنم چه شیری بدم بهتره! فعلا چون آهن خونش پایینه " نان " می دم تا ببینم چی بهم پیشنهاد می شه.
یه چند وقتی ایلیا مریض بود یعنی اولش بچه ام تب کرد (تب ۴٠ درجه!) و بعد دکترش گفت ممکنه بدنش دونه بریزه که البته این دونه های هیچ ربطی به آبله مرغون و سرخک و سرخجه ندارن. چشمتون روز بد نبینه تمام دونه های بدنش ریخت جایی که نباید بریزه
.. پای بچه ام توی پوشک با اون همه دونه چنان بادی کرده بود و قرمز شده بود که تا ٣-۴ روز باز گذاشتمش
... الان شکر خدا بهتر شده ولی هنوز هم سرفه می کنه. این هم خدا کنه زودتر تموم بشه تا بچه ام یه نفس سالم بکشه . ایشالا
این عکس ایلیاست
خوب خیلی حرف زدم و خسته شدید. تا بعد .. مواظب خودتون و وروجک های نازتون باشید.
[لبخند] بیا مشخصات نی نی رو بده
قربون ایلیای شیطون[بغل][ماچ] خانوم شما بدتر از ما خیلی کم پیدایی ها[عصبانی]
بعدش هم که تشریف ببرید خصوصی پلیز [چشمک]
خوشحالم که تبش پایین اومد نرگس ... تب بچه ها خیلی ترسناکه...الانا وقتی پریا تب میکنه من تا صبح پلک نمی زنم.[ناراحت]
سلام نرگس جون ای بی معرفت چرا نمیای برای ایلیا بنویسی [عصبانی][نیشخند]
[ماچ]سلام مامانی ... عکس نوزادتون[نیشخند]معلوم نیست باید جای دیگه آپلود کنید.. لطفا آدرس عکس یا خود عکس را به ایمیل سند کنید .. kisd.cyber@yahoo.com مرسي